ابراهیم رئیسی؛ روزهای آغازین یک جنایتکار

ابراهیم رئیسی؛ روزهای آغازین یک جنایتکار

سیاوش سلطانیJune 11, 2024

همواره درگذشت مقامات بلند پایه یک کشور مطلبی در خور توجه است. این مسئله زمانی که عامل مرگ یک حادثه باشد دارای جذابیتی دو چندان نیز می شود‌. حادثه ی مرگ، ریاست حکومت سلطنت فقیه نیز به همین وجه توجه ی بسیاری را در عرصه بین المللی بر انگیخت. اما چیزی که از دید بسیاری از رسانه های جهانی پنهان ماند، برخی از زوایای جنایات این جلاد در ابتدای شرارت هایش بویژه زمانی که هنوز در کسوت حاکم شرع کرج چندان مشهور نگشته بود، است.

دوره مسئولیت رئیسی در جایگاه حاکم شرع و دادستان کرج همزمان بود با آغاز برخورد روحانیون با دیگر جناح های مشارکت کننده در انقلاب، که با سرکوبی خونین همراه بود. در این رابطه دستگیری حداکثری مخالفین به صورت شبانه و به طریقی رعب آور صورت می گرفت. یکی از اقوام مادری نگارنده شهادت می دهد که نیمه شبی پس از شنیدن صدای ترمز بلند خودروی پاترول و سپس کوبیدن شدید درب خانه، با وحشتی فوق العاده از خواب برمی خیزند. پس از باز کردن درب با هجوم مامورانی که لباس های سبز بر تن داشتند مواجه می شوند که حسب الظاهر پاسداران بوده اند. آن ها بدون هیچ هشداری وارد خانه شده، هر نقطه ای را زیر و رو کرده و تمامی اعضای خانواده را در اتاقی روی زمین خوابانده و به آن ها دستبند می زنند. این افراد بدون اینکه سخنی بر زبان بیاورند اقدام به ضرب و شتم حاضرین کرده و سپس از زنان خانه در خواست می کنند که بگویند کدامشان مریم است. اهالی خانه که شوکه شده بودند اعلام می کنند که عضوی به این نام در خانواده موجود نیست اما مزدوران بدون توجه به کلام آن ها ، به ضرب و شتم ادامه می دهند تا پس از حدود چند دقیقه بدلیل نگرفتن نتیجه در می یابند که حاضران راست می گویند. آن ها سپس اعلام می کنند که ب‌دنبال زنی میانسال و شوهرش و کودکش می گردند که به پزشکی اشتغال دارد. دختر بزرگ خانواده که سیزده سال بیشتر ندارد بلافاصله ترسیده و علیرغم عدم میل دیگران اظهار می کند خانوم دکتر، همسایه آن هاست و دو خانه آن طرف تر زندگی می کند. ماموران بلافاصله بعد از اطلاع از این مطلب، آن خانه را ترک کرده و به خانه ی مورد نظر هجوم می برند. صدای شیون و زاری کودک خردسال دکتر مریم به حدی است که سکوت محله را در هم می شکند. تمامی اهل کوچه به خیابان می ریزند. چند دقیقه بعد ناظران کشیده شدن دکترمریم روی آسفالت خیابان که گویا از کادرهای مجاهدین است در حالی تمامی صورتش غرق خون گشته است را مشاهده می کنند. چند روز بعد خبر در محله می پیچد که دکتر مریم و شوهرش اعدام شده اند. شوک این حادثه به قدری زیاد بوده که هنوزاهالی قدیمی خیابان فروردین، حصارک پایین، آن را به یاد دارند. آری نیروهای تحت فرمان رئیسی در مقام حاکم شرع کرج چنین بی رحمانه به مخالفین یورش آورده و آن ها مورد تعقیب قرار می دادند.

برخورد ظالمانه و شنیع با زندانیان، از دیگر اقدامات ابراهیم رئیسی بود. نیروهای تحت امر رئیسی رفتار های بسیار وحشیانه و شکنجه های طاقت فرسا بر زندانیان اعمال می کردند. برخی از اعمال ارتکابی آن ها به قدری منزجر کننده بوده که در تاریخ سابقه نداشته است. یکی از نزدیکان مادر من که پیرزنی حدودا نود ساله است به عنوان شاهدی عینی روایت می کند که زمانی که در بیمارستان کمالی کرج برای عمل گواتر بستری بوده، زنی حامله و زندانی که احتمالا از اعضای فداییان خلق بوده را مشاهده نموده است که توسط مقامات زندان گوهردشت کرج برای سقط اجباری جنین به بیمارستان آورده شده بوده است. این حکم در حالی توسط مقامات قضایی اجرایی می شده که بنابر وضعیت فیزیکی آن خانوم ،او احتمالا بیش از شش ماه از آبستن شدنش می گذشته است. دلیل اصرار مقامات برای سقط جنین نیز، فراهم کردن مقدمات اجرای حکم اعدام زن نگون ‌بخت بوده است. جانیان در لباس پزشک، پس از اعمال سقط جنین در نیمه های شب، زندانی را تحویل مزدوران داده و بنابر شنیده های بیماران، آن ها نیز در سحرگاه زن جوان را اعدام می کنند. شاهد عینی وقتی با چنین ماجرای اسفناکی روبرو می شود احساس ترحم و نگرانی عمیق خود را با دیگر بیماران درمیان می گذارد و اندوه اش با شنیدن اینکه این چندمین زندانی ای است که این هفته آن ها دیده اند که با همین وضع مشابه آورده شده و سرنوشتی مشابه داشته است، چندین برابر می شود. نیروهای تحت امر رئیسی با انجام دادن چنین شقاواتی که نه تنها اصول بشری بلکه موازین شرعی را نیز زیر پا لگد مال می کرده، مخالفین را قلع و می کردند. 

جلاد کرج حتی در مورد اجرای احکام شرعی نیز قصاوت بی مانند از خود به خرج می داده است. نیرو های تحت امر او در ظاهری ترین مسائل نیز برخوردی سهمگین داشتند. یکی از همسایگان ما که آهنگری از کار افتاده و سال خورده است اذعان می کند که در میدان شاه عباسی کرج، ضابطین دون رتبه قضایی با زنانی که حتی چند تار موی آن ها سهوا، از زیر روسری شان پیدا شده بوده به طریقی رعب آور برخورد می کردند. برادر او که آن سال ها در کمیته انقلاب مشغول به کار بوده به او گفته بوده است که آن ها پس از انتقال آن زنان به مراکز بازداشت، برای زجر دادن دستگیر شدگان اقدام به انداختن سوسک و مارمولک بر بدنشان می کردند تا برایشان درس عبرتی شود!!! این ضابطین که اکثرا از قشر بی سواد جامعه بودند حتی موارد بسیار جزئی، از به زعم خودشان غفلت از پوشش مورد نظر حکومت در آقایان را نیز با شدت پاسخ می گفتند. یکی از بستگان من که نوجوانی سیزده ساله بوده باز گو می کند که ضابطین قضایی یک بار در میدان کرج بدلیل پوشیدن پیراهن آستین کوتاه، نیمه ی عریان دست او را، رنگ آمیزی کرده بودند.

جانی تازه کار کرج در موارد جدی تر به زعم رژیم ، حتی گوی سبقت را از همکارانش در شهرهای دیگر ربوده بود. او از همان ابتدا سعی می کرد که در شقاوتی بی مانند اولین شخصی باشد که احکام سهمگینی مانند قطع دست یا سنگسار را به اجرا در می آورد. در همین راستا یکی از نزدیک ترین افراد زندگی ام که در صداقتش تردیدی ندارم می گوید در همان دوران و در زمانی که پسر بچه ای چهارده ساله بیشتر نبوده و در حین بازگشت از مدرسه در حوالی میدان شهدای کرج، با صحنه ی زجر آور سنگسار زنی جوان روبرو گشته است. خاطره‌ی آنچه دیده بوده تا سال ها بعد و حتی بعضا تا زمان حاضر، در قالب حملات پنیک و کابوس های شبانه او را رها نکرده است.

ابراهیم رئیسی شروری بی مانند در تاریخ بشریت بود که باید در ردیف بزرگترین جنایت کاران تاریخ آورده شود. اقدامات او تنها در دوران مسئولیتش در کرج، از مجازات خشن عادی ترین افعال انسانی مانند پوشش تا قلع و قمع بی رحمانه زندانیان سیاسی و اجرای احکام ماقبل تاریخی ای چون قصاص و سنگسار را در بر می ‌گرفت. امید است که در آینده ای نزدیک و در قالب دادگاهی بی طرف، جنایات این شریر به تفصیل رسیدگی و جهت عبرت، حکمی عادلانه برایش در نظر گرفته شود.  

پیمایش به بالا